این روزها که باید درخانه بمانیم»، با بسیاریِ غمها، سخت می توانم کنار بیایم. قبل‌تر غم را می‌شد فریاد زد، حتی اگر صداها بالا نیامده کوتاه می شدند! می شد عزیزان را در آغوش گرفت و از بار غمشان کاست. قبل از کرونا، آسانتر می توانستیم» بار از دوش هم برداریم، اما این روزها با اندکی سهل انگاری حتی ساده تر از قبل، بار روی دوش یکدیگر می گذاریم. این روزها غم هست، دلتنگی هست و حسرت اتفاق‌های به ظاهر ساده ای که در دوران قرنطینه نشانم دادند که چقدر بزرگ هستند. برای من دیدار دوستانم و شوق حاصل از آن، بوسیدن دست بزرگانی که دیگر در کنارم نیستند، و شنیدن بوی عید، از آن چیزهاییست که این روزها، سخت در حسرتشان هستم! با این حال، می دانم که باید زندگی را در حد توانم برپا نگه دارم، باید این روزها به هر ضربه و زوری شده تلاش کنم که از خط خارج نشوم، پیش بروم و اگر بخت یار بود و بعد از این ایام زنده ماندم، عهد ببندم که زندگی را حتی شده کمی»، متفاوت تر از پیش از سر بگیرم!

   صحبت های استاد عزیز، دکتر محمد علی موحد در مستند

تو چراغ خود برافروز» از آن چیزهایی بود که شنیدنش، برای بر پا ماندنم در این روزها، و نجات دلم از درماندگی، حیاتی می نمود. در این مستند حرفهایی نغز شنیدم، از معنای زندگی، دوست داشتن، خدمت کردن و خیلی چیزهای دیگر. و از همه مهم تر، در این ایام سرد و خاکستری، لذت شنیدن صدایی گرم و رنگارنگ را چشیدم.

آنچه در ادامه آمده، توضیحی است که درباره‌ی محتوای این مستند در آغاز آن ذکر شده است:

آنچه می‌بینید حاصل پرسش استاد مصطفی ملکیان، از دکتر محمد علی موحد درباره‌ی معنای زندگی است. پرسش‌هایی درباره‌ی حسرت های بر دل مانده، بهجت ها و سرور های به یاد مانده، چکیده و عصاره ای از قریب یک قرن کسب معرفت و بینش. به عبارتی نگاهی که یک پیر به قله رسیده از راه طی شده هستی دارد و آن را سخاوتمندانه برای رهروان توصیف می‌کند.»


مشخصات

آخرین جستجو ها